احسان مهربون

بدون عنوان

عزیزان ممنون از کامنتهای خوبتون  باز بنویسین وقتی برای احسان میخوونم کیف میکنه  لطفا اسم خوشگلتون رو یادتون نره .
28 آبان 1390

بدون عنوان

سلام خیلی وقته که نتونستم چیزی راجع به پسر گلم بنویسم شاید تنبلی کردم ولی حالا میخوام بگم که پسرم داره با سواد میشه ولحظه شماری میکنه واسه اینکه خودش کتاب قصه هاشو بخونه. مدرسه رو خیلی دوست داره فقط زود خوابیدن وزود بیدار شدن کمی براش سخته .حالا که دو ماه از سال گذشته آقا احسان کاملا شنا یاد گرفته انگلیسی هم تا حرف gخوندن فارسی هم حرف "م".یه خاطره خیلی جالب از هفته دوم مدرسه اینکه به اینا یاد میدن که جمله ها رو کتابی بگن ویکروز احسان کلمه"بیرون "رو "بیران" گفت که من وشاهین کلی خندیدیم پسرم یه کم خجالت کشید ولی بعد بهش توضیح دادیم که اولش خیلیا از این اشتباهها میکنن واون گفت که یکی از هم کلاسی هاش به "میمون " گفته "میمان".راستی یادم رفت بگم ا...
28 آبان 1390

بدون عنوان

دیروز روز والنتاین بود خانم جیران زاده پیشنهاد داد بچه ها رو ببریم شهر شادی وهمه استقبال کردیم کلی به اونا خوش گذشت برا اکثر بازیها بچه ها دست میزدن واحسان احسان میکردن اقا احسان هم کلی ذوق میکرد .مادرای بچه ها میگفتن بچه هامون تو خونه همش اسم احسان رو میارن وخیلی دوستش دارن راستش من هم ذوق کردم.
26 بهمن 1389

بدون عنوان

احسان اقا بازهم مریض شده این بار دل دردو...امروز هم به مدرسه نرفت ودرحال استراحته.به نظر میاد به خاطر شیرهای توزیع شده در مدرسه است خودم هر روز براش شیر میذارم ولی دیروز مال مدرسه رو خورده بود. نشستیم با هم نقاشی کردیم میگه خیلی بهم خوش میگذره که با هم نقاشی میکنیم از این ابراز احساساتش خوشم میاد. ...
24 بهمن 1389
1